«۷ سال با داروخانه روشا»
هفت سالگی «روشا» برای همۀ روشاییها از قدیمیترین اعضا که کنار «دکتر رضا فیروزبخت» روبان افتتاحیه رو سال ۹۷ قیچی کردن و روشا روئیدن گرفت تا کمسابقهترینشون حاوی احساسات سرخوشانه و امیدوارکنندهای بود. شکلی از تجدید پیمانی دوباره در مسیری برای بهبود کیفیت خدمات به شهروند ایرانی که از ابتدا هم سرلوحۀ خدمت روشا به همشهریها و هموطنهاش بود.
«جهان سر به سر زیر دست من است هنر نزد ایرانیان است و بس»
روشا لبخندی که خلق شد
روشا از ابتدا هم نیومده بود که فقط یک داروخانه باشه و نهایت مدرن بودنش این باشه که به جای داروخانه تابلوی عریضی نصب کنه با عنوان دراگ استور!
روشا به دنبال یک لبخند گمشده میون اهالی یک شهر و بعد یک کشور به وقت حضور در داروخانهها بود. روشا دلگیر بود از نگاه پر از استرس و هیجانِ خشمی که مراجع در مواجه با اهالی داروخانهها نه همیشه اما اغلب درگیر بود.
روشا حلقۀ گمشدهای بین جامعۀ داروسازان و شهروندان ایرانی پیدا کرده بود که اسمش «لبخند» بود و تمنای خلق این لبخند، بنای تامل در تاثیر معماری و دکوراسیون بر ساخت ارتباطی پویا و زنده شد.
شهروندی که امکان لمس تمام محصولات رو بیواسطه داشت؛ بدون اضطراب از قلم شدن دستش در حلقۀ زشتی دیوارهای محدودکننده؛ نرم نرمک لبخندهای پیدا و نهان بیشتری در حافظۀ تاریخی چهرهش ثبت میشد.
و کارشناسان فروشی که نگاهشون از جنس حل مشکل مراجع باشه و نه به هر قیمتی فروختن؛ در پازل ساخت فرهنگی نو به رهبری روشا یک قطعۀ حیاتی بود.
.
.
.
از دعوت به حضور در روشا تا حضور روشا در محل شما / داروخانه آنلاین روشا
داستان به همینجا هم ختم نشد؛ در اتاق فکر روشا سال ۹۹ و در بحبوحۀ کووید و رنجهایی که پایانناپذیر بهنظر میرسید؛ تسهیل امکان خرید به شکلی که هیچ شهروندی برای خرید محصولات بهداشتی و مراقبتی خود ناگزیر به خروج از منزل نباشه، پلتفرم فروش آنلاین رو به بخشی جدی و موازی با فعالیت فیزیکی روشا تبدیل کرد.
حالا هفت ساله شده و در مسیر رشد و رسیدن به اهدافش با نگاهی سختگیرانه میبینه که هنوز در ابتدای مسیر با توشهای از تجربههایی ارزشمنده؛ تجربههایی که تو دل هرکدومش دنیایی از یادگیری برای فهم خدمترسانی شایسته به مخاطبه.
در هفت سالگیمون بیش از هر زمان دیگهای فهمیدیم چقدر رویاهامون برای روشا بزرگ و چقدر انگیزه و اشتیاقمون برای تحقق این رویا عمق داره.
در هفت سالگی درک دوبارهای پیدا کردیم از اینکه تا چه اندازه معنای حضورمون مترادف با همراهی مردممون به کمال میرسه و چقدر کار داریم برای کسب رضایت حداکثری.
در جشن چه گذشت؟!
شروع مراسم از ساعت ۵ بعد از ظهر تا ۱۰شب بود، از ابتدا هم قصد نداشتیم مهمانی بزرگی ترتیب بدهیم. بنا داشتیم میهمانی کوچک باشد و شادی نقل محفلش. همچنان لبخند بر لبِ میزبانی که ما بودیم و میهمانی که دعوتِ عمومیمان را لبیک گفته بود. همین مردمی که هفت سال است از تاتی تاتی روشا تا استقلال و روی پا ایستادنش کنارمان بودند.
علیرغم کوچکی مهمانی اما مهمانان رسمی که پیشبینی میکردیم حضورشان موجب انبساط لبخندهای روشا و دوستدارانش شود در صدر برنامهریزیهای اولیهمان قرار گرفت.
قهرمانان مستر المپیا، میهمانان روشا در جشن هفت سالگی
به مخاطبان ورزشدوستمون فکر کردیم و برای رضایت خاطرشون دست گذاشتیم روی دو تا از درخشانهای روزگار؛ یاسین لک و شاهین ذوالفقاری.
دکتر حوری علائی رو هم صدا کردیم تا اگه عزیزی نیاز به مشاورۀ تخصصی برای خرید محصولی داشت، انتظارش بیپاسخ نمونه.
آدمها اومدن و رخ به رخ قهرمانان مستر المپیا نشستن و از چالشهای ورزشیشون پرسیدن. از نوع تغذیه تا مکملهایی که میتونست در مسیر رسیدن به خواستهشون یاریگرشون باشه.
.
از ده رو قبلترش هدایای زیادی رو بستهبندی و آماده کردیم، میخواستیم همهچیز به بهترین نحو خودش شکل بگیره؛ میخواستیم همه بغل بغل لبخند دشت کنن در تولد روشا.
از ۷ صبح تا ۱۰ شب اهالی روشا در تکاپو بودن، بچههای مکمل اصرار به هدایای بیشتر داشتن از روزها قبل چانهزنی رو برای گرفتن اسپانسر بیشتر و دادن هدایای بیشتر به شهروند مهمونهای تولد شروع کرده بودن و تا صبح جشن مارکتینگ رو تحت فشار گذاشتن برای جلب رضایت حداکثری.
بچههای پوست و مو چشم میگردوندن بین آدما که مبادا کسی دست خالی مونده باشه، از اولش قول داده بودیم حتی بدون خرید هم هیشکی دست خالی راهی نمیشه. درسته تولد روشاست ولی هدیه رو هم خودش میده.
- بچههای داروئی بیشتر از هر روز توی بخش خودشون فعال شده بودن که مبادا عزیزی با رنج بیماری تو شلوغی و همهمۀ داروخانه متحمل رنج بیشتری بشه؛ باید کارها رو سرعت بیشتری میبخشیدن و ترافیک رو روون میکردن.
- بچههای انبارداری شیش دنگ حواسشون رو جمع کرده بودن که بار اضافهای نمونه و فضای مهمونی رو تنگ و ترش نکنه، مراقب بودن اگه جایی کاری بود بشمار سه خودشون رو برسونن و میزبانی رو به منتها درجۀ شایستگی شهروند مهمونها برسونن.
- بچههای خدمات سینی شیرینی رو پر و خالی میکردن و لیوانهای خالی شربت رو جمع میکردن مبادا کسی بدون شیرین کردن دهنش مهمونی رو ترک کرده باشه. تا لحظۀ آخر به سیاق فرهنگ ایرانیمون دقت کردن که جایی روی زمین و آسمون روشا اثری از لک و لوک باقی نمونه.
- بچههای سایت هم مشغول بودن به سفارش گرفتن و ارسال سفارشهای تخفیف دار به مناسبت تولد روشا، اما دلشون توی داروخانه بود و وسط کار و بارها تند تند میاومدن و کنارمون دستی به کارها میکشیدن. از ساعت پنج به بعد هم شال و کلا کردن و رخت مهمونی به تن خودشون رو رسوندن تا خوراک خبری و تصویری درخوری برای سایت تهیه کنن، بخشی از اون رو لابهلای همین شرح حال میبینید.
- بچههای حراست مدام لبخند رو، روی لبهاشون مرور میکردن تا فتح باب قشنگی به روی مهمونهای قشنگمون داشته باشن، لبخند که اصل ماجرا بود؛ اما کنارش حواسشون به همه جا بود. چشم میچرخوندن مبادا از گل نازکتر نصیب میزبان و میهمان روشایی بشه.
- خرید اسباب پذیرایی مایه لازم داشت و بچههای حسابداری حواسشون جمع بود که هر مبلغی که طلب میشد در زودترین حالت ممکن رسیدگی و تایید و واریزش رو انجام بدن.
و نهایتا تمام این دوندگیها به بار نمینشست اگه مدیران و سرمایهگذاران حمایتشون پشت جشن تولد روشا نمیاومد.
کمی و کاستی بود؟ حتما و قطعا که بود اما چشم امید روشا به لطف و سخاوت مردمشه که بهش فرصت جبران خطا و رشد و بالندگی بیشتر بدن.
که ما ایرانی هستیم و اگه یادمون هم رفته باشه شایستۀ بهترینهاییم؛ چرا که همواره بهترینهامون رو برای آبادانی این مرز و بوم خرج کردیم حالا وقت به خاطر آوردن و احیای اون فرهنگ غنیه.